روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است ،
گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟
گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم...
گنجشک او را روی دوش خود گذاشت
و پرید...
وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد..
به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی.؟
گفت خودم هم ناراحتم
ولی چکار کنم ذاتم اینه...!!
حکایت بعضی از ما آدمهاست......
از دست رفیقان عقرب صفت...
هم نشینی با مارم آرزوست...
@bahman_59
مسلمانی رفت خانه یک مسیحی ...
برایش انگور آوردند خورد،
برایش شراب آوردند گفت : حرام است
مسیحی گفت:
عجبا از شما مسلمانان انگور میخورید اما میگویید شراب حرام است
در حالی این از آن بدست آمده...
مسلمان گفت:
ببین این زن شماست و این هم دختر شماست درسته ؟ * گفت بله *
گفت: ببین خدا این را به شما حلال کرده
و آن را حرام...
در حالی که آن از این به دست آمده است...
مسیحی همانجا گفت:
أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد رسول الله ..
@bahman_59
به سلامتی
تنها رفیقم
که اگه بگم داش من دارم میرم جهنم
میگه ساعت چند ؟؟
بگو منم بیام
@bahman_59
دختر بچه : دوسِت دارم
پسر بچه : مثل آدم بزرگا؟!
دختر بچه : نـــــــه ... راستـــــــکی ..!
@bahman_59 👈کانال بهمن۵۷
@Dostyabehawybotممبرهای واقعی (انلاین)
۱۰۰ممبر ۲۰۰۰تومان باهرمطلب۱۰۰ویو(سین)
۲۰۰ممبر ۴۰۰۰تومان باهرمطلب ۲۰۰ویو(سین)
۵۰۰ممبر ۱۰هزارتمان با۵۰۰ویو(سین)
۱kممبر ۲۰هزارتمان با۱۰۰۰ویو(سین)
۵kممبر ۶۰تومان باتخفیف ویژه
۱۰kممبر ۱۳۰تومان باتخفیف ویژه
۲۰kممبر ۲۵۰تومان باتخفیف ویژه
جهت خرید درتلگرام به ایدی @Memberonlone مراجعه کنید به علت زیاد بودن کاربران از پرس وجو های الکی خود داری کنید
@bahman_59
از بد روزگار پسری عاشق دخترکی
نابینایی می شود که او را با وجود معلولیتش دوست داره .
دخترک همیشه به پسر می گفت اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر تو را دوست دارم .
اتفاقا فردی پیدا می شود و دو چشم خود را به دخترک نابینا هدیه می کند.
بعد از بینا شدن ، دخترک می بیند که پسری که عاشق اون بود هم نابیناست و به پسر گفت عمری خودم نابینا بودم و نمیتونم
#داستان_شیرین
چندقورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و
تصویر جالبی از نحوه بیهوش کردن بیماران ( بیهوشی با اتر ) و قطع پا در 120 سال پیش
@bahman_59
#حکایت
جوجه هایش گرسنه بودند ...
طوفان همه ماهی ها را به اعماق دریا کشانده بود .
مرغ دریایی هر روز تکه ای از گوشت زیر بال خود را با منقارمیکند و پنهانی به جوجه هایش میداد تا آنها را از مرگ حتمی نجات دهد.
روزها گذشت و
